منفعلبودن مخالف روحیه کودکی و نوجوانی است. نوجوانی به ویژه سن شور و احساسات است، پسران و دختران مشتاقانه میطلبند تا در یادگیری ها و تجربیاتی پرشور با یکدیگر به رقابت بپردازند. با اطلاع و آگاهی از ویژگیهای این دوره از زندگی و نیز نیازهای مربوط به آن معلمان میتوانند هوش، روحیه و مهارت های دانشآموزان خود را گسترش دهند.
بنابراین اگر کودکان و نوجوانان شما با اشتیاق از خواب بیدار نمیشوند که بگویند، آخ جون در مدرسه، مشکلی در کار است. مسلماً بسیاری از دانشآموزان مدرسه را دوست دارند. بچهها در همه سنین شور و شوق خاصی برای یادگیری دارند، اما این شور و اشتیاق به ندرت در مسیری است که ما می خواهیم.
توده انبوهی از دانشآموزان بیشتر اوقات خود را در مکان های نمایش ویدئویی میگذرانند تا در مدرسه. اگر بخواهیم از این عده به عنوان شاگردان گریزپا از مدرسه صرفنظر کنیم، اما نمیتوانیم آن دسته از دانشآموزان باهوشی را که میگویند ما از طریق صفحه نمایشگر کامپیوترهای خانگیمان بیشتر چیز یاد میگیریم تا مدرسه صرفنظر کنیم.
این واقعیتها به ما میفهماند که قسمتی از تعلیم و تربیت نابسامان است. جوانان و به ویژه نوجوانان دارای شور و اشتیاقی هستند که آنان را قادر به انجام کارهایی که اهمیت واقعی دارند میکند، هدف و مقصودی که در یک اتاقک نمایش ویدئویی به دست نمیآید. در صورتی که فرصت و جهتی را که خواستارند در کلاس درس به دست میآورند، مسلماً وقت خود را صرف کارهای خلاق گروهی و اجتماعی مفید خواهند کرد و اگر چنین فرصتهایی به آنان داده نشود انرژی خود را به شکل سوءرفتار و ایجاد مسأله بروز میدهند.
فرض کنیم که درصد بالایی از دانشآموزان مدرسه را دوست ندارند و در این مورد که مواد درسی را نیز مفید به حال خود نمیدانند با هم توافق داشته باشیم. حال باید فکر کنیم که چگونه مدرسهای مطلوب برای دانشآموزان بسازیم که آن را دوست داشته باشند.
باید راه کارهایی را کشف کنیم که بتواند دانشآموزان را جذب نموده و آنان را با میل و رغبت در محیط مدرسه نگاه دارد. راه کارهای پیشنهاد شده از پنج قسمت تشکیل شدهاند.
به چه چیزهایی علاقهمندند و برای چه کارهایی مستعدند.